پرتره دکتر آلبرت سی. بارنز، 1926، توسط هنرمند ایتالیایی جورجیو د چیریکو (1888-1978)
منبع: مجموعه بنیاد بارنز. حق چاپ 2020، انجمن حقوق هنرمندان (ARS)، NY/SIAE، رم. با مجوز بنیاد بارنز (فیلادلفیا، PA) و ARS استفاده می شود.
او «شکسپیر محلی سرسخت» بود، با «روح مشاجرهآمیز»، «تعصب بدنام، گستاخی مستند، و میل به ابتذال» (مایرز، هنر، آموزش و فرهنگ آفریقایی-آمریکایی، 2009؛ اندرسون، هنر. ربوده شده، 2013؛ مایرز، 2009).
او میتوانست نسبت به مخالفان خود سلطهگر و حتی بیرحمانه باشد (Wattenmaker، American Paintings and Works on Paper در بنیاد بارنز، 2010). «بهطور ظاهری تهاجمی»، با «شخصیتی بسیار پر منیزیم»، او «کمترین زبان را در آمریکا داشت» (شاو، نیویورکر، 22/9/28؛ مککاردل، شنبه ایونینگ پست، 14/03/42). ) . بدترین دشمن خودش، او جنگ طلب و مخالف بود و استعداد خاصی در آزار دادن تقریباً هر شخص یا مؤسسه ای داشت. او زمانی موزه بزرگ هنر فیلادلفیا را "خانه فاحشه خانه هنری و روشنفکرانه" نامید (Meyers, 2009). "Iconoclastic" "زیباترین صفتی" بود که می توان برای توصیف او استفاده کرد (اندرسون، 2013).
او منتقدان هنری را که او را قبول نداشتند تحقیر می کرد. در سال 1923، زمانی که او آثاری از پیکاسو، سوتین، مودیلیانی، لیپچوتز، و ماتیس را برای اولین نمایشگاه آمریکایی به آکادمی پنسیلوانیا قرض داد، مجموعه او به خوبی فرسوده شد (گرینفلد، شیطان و دکتر بارنز، 2006). این به اصطلاح محققین آن را «هنر تحقیر شده»، «انبوه رنگ نامفهوم»، «آشغال»، «نقاشی شده توسط « تفالههای بشریت» و «منزجر عاطفی و جسمی... گویی اتاق پر از یک ماده عفونی است» نامیدهاند. ویروس." بلا» (گرینفلد، 2006؛ مایرز، 2009). بارنز که از این انتقاد عمیقاً آسیب دیده بود، سالها بعد به یک روزنامه نگار گفت: "به یاد داشته باشید که اینها استادان قدیمی آینده خواهند بود" (گرینفلد، 2006).
سر (1911-12) توسط هنرمند ایتالیایی آمدئو مودیلیانی. (1884-1920) هنر مودیلیانی در سال 1923 مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت.
منبع: بنیاد بارنز، فیلا، PA، مالکیت عمومی.
البته حق داشت هیچ کس که هرگز گنجینه عظیم هنری او را ندیده است، نمی تواند از اشتیاق، درخشش و آینده نگری که او به مجموعه آورده است، قدردانی کند. او دوست داشت که توسط مجموعهاش احاطه شود، «نقاشیهای خوب، همراهان رضایتبخشتر از بهترین کتابها و بینهایت بیشتر از افراد دلپذیر هستند» (واتن میکر، 2010).
اینکه بگوییم این یک مطالعه در تضادها بود، دست کم گرفتن است. برای مثال، هیچ کس، که تعهد تزلزل ناپذیر و طرفداری سرسخت او برای برابری نژادی را دیده باشد، نمی تواند از "حساسیت اخلاقی" واقعی او قدردانی کند (ادوارد، مجله آفریقایی سلامت باروری، 2011). او البته آلبرت کومبز بارنز، M.D.
بارنز (1872-1951) شروعی فروتنانه در محله ای در فیلادلفیا داشت که گرفتار باندها و فقر بود. یکی از مهمترین و حتی «مذهبیترین» تجربیات زندگی او زمانی رخ داد که او برای اولین بار در اردوگاهی که مادرش او را در کودکی به آنجا برده بود، آوازهای معنوی سیاه را شنید (Meyers, 2009). او این آثار معنوی را "بزرگترین هنری که آمریکا تا به حال تولید کرده است" نامید که نشان دهنده "درد و آرزوهای جمعی نژاد آنها" است (Meyers, 2009). سالها بعد، هنگامی که بنیاد او تأسیس شد، او از یک گروه کر مدرسه سیاهپوست محلی دعوت کرد تا در کنسرتهای هفتگی بعدازظهر یکشنبه، و پس از آن سخنرانیای در مورد زیباییشناسی آفریقایی آمریکایی بخوانند (کلارک، هنر آفریقایی در بنیاد بارنز، 2015). بارنز آنها را به عنوان "اولین گام برای پایان دادن به تعصب..." سیاه پوستان باید جایگاهی برابر در زندگی آمریکایی داشته باشند" (واتن میکر، 2010) می دید.
بارنز پس از دریافت مدرک پزشکی از دانشگاه پنسیلوانیا و تکمیل دوره تحصیلات تکمیلی خود در شیمی و فارماکولوژی در آلمان، به ایالات متحده بازگشت و با توسعه این ترکیب موفق، همراه با شریک خود هرمان هیل، ثروت خود را به دست آورد. آرژیرول، عمدتاً برای درمان چشم پزشکی استفاده می شود. نوزادان، ورم ملتحمه ثانویه به سوزاک، در چشم نوزادانی که در هنگام تولد در معرض مادر آلوده قرار گرفته اند دیده می شود. بارنز در نهایت روابط خود را با هیل قطع کرد و شرکت A.C. Barnes را تأسیس کرد که تا فروش تصادفی آن (به قیمت 6 میلیون دلار) درست قبل از سقوط در سال 1929 نگه داشت.
درب چوبی آفریقایی برای اتاق خواب داخلی، اواخر قرن 19.
منبع: حق چاپ 2020، بنیاد بارنز، فیلا، پنسیلوانیا. با اجازه استفاده شده
با این حال، در کارخانه خود بود که بارنز 12 مرد آفریقایی آمریکایی را استخدام کرد "زمانی که کمی بیش از 1٪ از جمعیت سیاه پوست فیلادلفیا در صنعت شاغل بودند" (Meyers, 2009). این تعجب آورتر بود زیرا فردریک داگلاس، که تنها ده سال قبل از تولد بارنز، طرفدار الغای قانون است، فیلادلفیا را به عنوان جایی توصیف کرده بود که «شهری که در آن تعصب نسبت به رنگ در آن رایج باشد» (Meyers, 2009) وجود ندارد. "رهایی برده سیاهپوست در آمریکا فقط به او آزادی اسمی داد... او برده جهل، تعصبات، ظلم و ستم که سرنوشت اجدادش بود باقی می ماند" (بارنز، سیاهپوستان جدید، آلن لاک، ویرایش. 1925).
عنصر مجسمه آفریقایی یک تکیه، قرن 19-20. هنرمند ناشناس
منبع: حق چاپ 2020، بنیاد بارنز، فیلا، پنسیلوانیا. با اجازه استفاده شده
بارنز یک روز کاری شش ساعته برای کارمندان خود ایجاد کرد و دو ساعت داوطلب اضافی برای کلاس های آموزشی داشت. بسیاری از مردان بی سواد و برخی حتی بی سواد بودند، اما او به رویکردی دموکراتیک در آموزش و پرورش مطابق با جان دیویی که او را مطالعه کردند، و همچنین ویلیام جیمز، اچ جی ولز و برتراند راسل اعتقاد داشت. معلم با تأکید بر آسیبهای اجتماعی و اقتصادی که سیاهپوستان از آن رنج میبرند، بحثهایی را درباره نژاد، بیعدالتی، و روانشناسی تشویق کرد (مولن، فرصت: مجله زندگی سیاهپوستان، 1926). بارنز که آن را "آزمایش آموزشی" نامید، از این آزمایش موفق و بیسابقه بهعنوان الگویی برای دورههایی که سالها بعد تأسیس شد، استفاده کرد.
علاوه بر این، بارنز برای کارمندان خود و زنان بیوه آنها تا پایان عمر حقوق بازنشستگی فراهم کرد. گاهی اوقات او حتی به آنها کمک می کرد تا خانه بخرند، و همیشه از اعمال تبعیض آمیز سیاه پوستان آگاه بود (Wattenmaker, 2010). هنگامی که بارنز شروع به جمع آوری آثار هنری خود کرد و کارمندانش ابراز علاقه کردند، او نقاشی های خود را آورد و روی دیوارهای کارخانه اش به نمایش گذاشت (مولن، 1926).
هوراس پیپین (1888-1946)، «ساعت شام»، ج. 1940. دکتر بارنز، از حامیان سرسخت هنرمندان سیاه پوست، هنر پیپین را همتای معنویات سیاه پوست می دانست.
منبع: مجموعه بنیاد بارنز. دامنه عمومی.
بارنز در طول زندگی خود از هنرمندان، نوازندگان و متخصصان سیاه پوست قدردانی می کرد. بارنز بهویژه با هوراس پیپین، که هنر او را همتای معنوی میدید... بیانگر روح آمریکایی بود... (Wattenmaker، 2010) این به یک پزشک اجازه میداد تا یک سال اقامت در پاریس را در زمانی که پزشکان سیاهپوست در حال مبارزه بودند بگذراند. به دست آوردن تحصیلات دانشگاهی در بیمارستان های آمریکایی، و همچنین یک موسیقیدان سیاه پوست برای تحصیل نزد یک ارگ نواز مشهور جهان با هزینه بارنز در پاریس (Meyers, 2009).
در سال 1922، بارنز شروع به جمعآوری هنر آفریقایی (عمدتاً ماسکها و مجسمههای آفریقای غربی) کرد، و آن را به دلیل «دیدگاه رو به جلو» و «اجرای موفقیتآمیز سه بعدی» آن ارزشگذاری کرد (کلارک، هنرهای آفریقایی، 2003). او هنر آفریقایی را به دلیل "مفید بودن آن برای ماموریت مترقی اجتماعی بنیاد خود" در نظر گرفت (کلارک، 2015). حتی در ورودی ساختمانی که او در مریون، پنسیلوانیا، خانه اصلی بنیاد او سفارش داده بود، از یک موتیف هنری آفریقایی استفاده شده بود (کلارک، 2003). در بهار 1925، زمانی که این بنیاد به طور رسمی افتتاح شد، تاریخی بود: اولین مجموعه دائمی اشیاء آفریقایی به عنوان "هنر زیبا" در ایالات متحده (کلارک، 2015).
ماسک آفریقایی، هنرمند ناشناس، اوایل قرن بیستم. دکتر بارنز ماسکها و مجسمههای آفریقای غربی را جمعآوری کرد و معتقد بود این هنر برای "مأموریت مترقی اجتماعی" بنیاد او مفید است.
منبع: حق چاپ، 2020، بنیاد بارنز، فیلادلفیا، پنسیلوانیا. با اجازه استفاده شده
بارنز مرتباً در شام NAACP شرکت میکرد، به کلیساهای سیاهپوستان کمک مالی میکرد، به دانشجویان سیاهپوست بورسیه میداد، از خواستههای فرصتهای برابر حمایت میکرد و مکرراً با رهبران رنسانس هارلم ملاقات میکرد (Meyers، 2009). در یک مقطع، او 1,000 نسخه از روزنامه ای را با هدف جذب استعدادهای سیاه پوست خریداری و توزیع کرد. او در پاریس با شاعر لنگستون هیوز ملاقات کرد که شعر او، مکعب ها (1934)، که با عنوان "در زمان مکعب های شکسته پیکاسو..." آغاز می شود، شاید از بارنز الهام گرفته شده بود (مایرز، 2009).
ملاقات تصادفی در مراسم تشییع جنازه یک پزشک سیاه پوست برجسته که در آن بارنز و هوراس مان باند مداحی های مراسم خاکسپاری را انجام دادند، منجر به اتحاد بین آنها شد. باند، پدر جولیان باند، رهبر آینده حقوق مدنی، در آن زمان رئیس دانشگاه لینکلن، قدیمیترین دانشگاه سیاهپوست در ایالات متحده بود که برنامه درسی آن از پرینستون الگوبرداری شده بود. بارنز در نهایت کنترل مجموعه ارزشمند خود را به لینکلن واگذار کرد، حرکتی که منجر به سال ها بحث و جدل شد (واتن میکر، 2010).
«زوج نشسته»، اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، آفریقایی. دکتر بارنز صاحب یکی از بزرگترین مجموعه های هنر آفریقایی در ایالات متحده بود.
منبع: حق چاپ، 2020، بنیاد بارنز، فیلا، پنسیلوانیا. با اجازه استفاده شده
خط پایانی: علیرغم این بررسیهای کوبنده اولیه، دکتر بارنز به خاطر مجموعه بیرقیباش از هنر امپرسیونیستی، پست امپرسیونیستی و آفریقایی مورد تحسین بینالمللی قرار گرفت. با این حال، او به همان اندازه برای ترویج برابری نژادی سالها قبل از جنبش حقوق مدنی شایسته است. در حال و هوای کنونی زندگی سیاهپوستان مهم است، بهتر است به یاد داشته باشیم که این غرغرو بیرحم، در دوران مکعب شکسته پیکاسو، نه تنها به خاطر درک هوشمندانهاش از هنر، بلکه برای وجدان اجتماعی قابل توجهاش، غیرمعمول بود.
.
نظرات اخیر